1-1-1-2 اطلاع از دانش و نظریههای آماری
این موضوع، مواردی نظیر اطلاع از تغییرات، قابلیت فرآیند، نمودارهای کنترل، تعاملات و توابع خسارت را شامل می گردد. بایستی این موارد را فهمید تا بتوان رهبری مؤثر را اعمال نمود.
1-1-1-3 نظریه دانش
کسب دانش نمیتواند از بهکارگیری آن جدا باشد، پس دکتر دمینگ یادگیری توأم با اقدام را توصیه مینماید و معتقد می باشد که پیاده کردن روشهای ارتقاء منجر به یادگیری خواهد گردید و پرداختن به ارتقای فرآیندها، زمینه یادگیری مداوم، بروز خلاقیتها و ایدههای نو را فراهم می کند.
1-1-1-4 دانش روانشناسی
درک روابط متقابل بشر یک امر ضروری می باشد، بهطوریکه رهبران میبایستی از تفاوتهای فردی برای بهینهسازی بهره گیری کنند زیرا افراد برای احراز موفقیت در زمینههای گوناگون، دارای انگیزههای ذاتی هستند اما ممکن می باشد انگیزههای عارضی از قبیل پرداختهای اضافی و رتبهبندی عملکرد، انگیزههای ذاتی آنها را تضعیف کند و یا از بین ببرد. این قبیل اعمال، حلاوت محیط کار و آموزش را از بین میبرد پس بایستی انگیزههای ذاتی را در مردم برای نوآوری، لذّت بردن از کار و آموزش تقویت نمود.
1-1-2 اصول چهاردهگانه دمینگ
۱- ایجاد یک عزم و اراده مستمر برای بهبود مداوم تولید و خدمات.
2- پذیرش و بهکارگیری فلسفه جدید توسط مدیران ارشد و کارکنان.
3- خاتمه دادن به بازرسی محصول و جایگزین کردن ایجاد کیفیت در فرآیند.
۴- خرید اقلام و مواد اولیه از یک منبع بدون در نظر داشتن اصل “صرفاً قیمت پائین”.
۵- در نظر داشتن بهبود و بهینهسازی مستمر فرآیندها بهمقصود کاهش مستمر ضایعات.
۶- برقراری آموزشهای شغلی برای مدیران و کارکنان.
۷ – برقراری روش جدید رهبری: “بهجای تشخیص مقصر کیست؟ به موضوع مشکل در چیست؟ توجه کنید.”
۸- از بین بردن ترس در سازمان.
۹- از بین بردن فاصله و سدهای موجود میان واحدهای مختلف.
۱۰- خودداری از شعار دادن، موعظه کردن و هدفگذاری برای کارکنان.
۱۱- حذف اهداف کمّی برای کارکنان و مدیران.
۱۲- از میان برداشتن سدهایی که مانع حس افتخار کارکنان از کار آنها می گردد.
۱۳- تشویق و ترغیب کارکنان برای ارتقای فرهنگ و دانش خود و ترویج فرهنگ خودآموزی و خودبهسازی.
۱4 – تعهد مدیریت به کیفیت، بهرهوری و اصول فوق و بسیج همگان برای تغییر و تحول (عبداللهزاده و همکاران، 1393) .
1-2 مدل تعالی بالدریج
در سال ۱۹۷۸ به دنبال مطالعات صورت گرفته در وزارت بازرگانی آمریکا در خصوص علل توفیق ژاپن نسبت به آمریکا، جایزه ملّی کیفیت آمریکا تهیّه و با در نظر داشتن تأثیر مالکولم بالدریج در تهیه آن به نام جایزه ملی کیفیت مالکولم بالدریج نامگذاری گردید. معیارهای مدل بالدریج بر مبنای مجموعهای از ارزشهای محوری[1] و مفاهیم اساسی و در جهت تحقق آنها تنظیم شده می باشد. این ارزشها عبارتاند از: رهبری آرمانگرا، مشتریگرایی، یادگیری فردی و سازمانی، ارزشگذاری به کارکنان و شرکا، سرعت اقدام و انعطافپذیری، تمرکز بر آینده، مدیریت نوآوری، مدیریت بر مبنای واقعیات، مسئولیتپذیری عمومی و شهروندی، تمرکز بر نتایج و ایجاد ارزش و توجه نظاممند. در مدل تعالی عملکرد بالدریج هفت حوزه موردبررسی قرار میگیرد و هر حوزه به تعدادی معیار تقسیم می گردد. در هر معیار نیز زمینههای ویژهای مدنظر قرار میگیرد. چارچوب این مدل در شکل 2-2 ارائه شده می باشد. چنانکه در شکل دیده می گردد راهبردها و برنامههای اجرایی متمرکز بر مشتری و بازار از دو طریق رهبری و بازخور حاصل از نتایج کسبوکار مورد بازنگری قرارگرفته و همانند چتری تمامی حوزهها را تحت پوشش قرار میدهد. همچنین اطلاعات حاصل از تمام حوزهها دریافت می گردد و پس از تجزیهوتحلیل نتایج مربوط در اختیار تمام حوزهها قرار گرفته می باشد (“تارنمای رسمی بالدریج,”).
[1] Core Values